دلنوشته :
19 اردیبهشت 98
✅ واقعیتهایی که بهشوخی مطرح میشود؛ این همان کار در ایران است.
توجه کنیم در برابر یک کارگر زحمتکش که از نامش پیداست که از ویرانی روستاهای کشور فراری شده و اجباراً به شهر مهاجرت کرده یا کارگری که به درجه پر افتخار کارگر ساختمانی نائل آمده است، چند نفر که مشخص است به لطف تحصیل در دانشگاههای ایران از افتخار کار و کارگری و سازندگی دور شدهاند، وی را پشتیبانی میکنند!
جالب است که بدانیم اگر به این جمعیت ایستاده شاغلین در دوایر دولتی و نظارتی و شهرداریها، افرادی را هم که به لطف تشکلها و نظامها توفیق امضا فروشی کسب کردهاند، اضافه کنیم. آنچه را که میشود از پشت این تصویر خواند، «نفت» است؛ که البته از درآمد آن سهمی به کشاورزان، روستانشینان و کارگران بهویژه کارگران ساختمانی نرسیده است.
اگر به اهمیت کار در کشورهای بدون نفت مانند ژاپن، کره و… خیلی جای دوری نرويم، همین ترکیه که نزدیک خودمان است، نگاهی بیندازیم، نعمت نداشتن دلارهای نفتی را درک می کنیم. اگر قدر و منزلت کار و کارگر و کشاورز را میدانستیم و دانشگاههای کشور بهجای مدرکفروشی برای امضافروشی، کارگر متخصص در رشتههای مختلف تربیت میکردند، تحریم نفتی دیوانهای چون ترامپ قلدر نمیتوانست تأثیری اینگونه منفی در اقتصاد ایران داشته باشد.
محمد حسین روشنک